یه مشت خاطرات
امیدم ببخش که مامان بیشتر عکس میگذاره تامطلب چون داریم سرباز امام زمانمون که شماباشیدو به نحو احسند تربیت می کنیم اگه خداکمکمون کنه
وقت زیادی واسه درج مطلب ندارم فقط در این حد بگم انقدر اقایی و وجودت فطری ماهه که بابا محمود از مامان تشکر میکنه واسه تربیت و خدارو شکر می کنیم که شما خیلی شیطونی چون سالمی بهترینم و خدارو شکر که مزاحمتی واسه کسی ایجاد نمی کنی.
قدرک درکتم خیلی بالاست نمونش اینه که مامان جون وقتی سرما خورده بودیم اومد عیادت با کلی خوراکیهای مفید که مو قع رفتن بهش گفتی سرخود از خودت که مامان جون انشالله شما و بابا جون هرچی از خدا بخواهید خدا بهتون بده،کلی لذت بردم بهترینم.
مامانی اینجا ازت معذرت خواهی میکنم که بعضی وقتا که میخوری زمین ته دلم خالی میشه ولی برنمیگردم و محلت نمیدم .اخه میخوام مرد بار بیای که انشالله عروس خوش قلبمم بعدا به وجودت افتخار کنه مثل الان من و بابا محمود که لذت می بریم پسرمون الکی هیچ وقت بهونه گیر و گریه نمی کنه
راستی این همه تعریف کردم یه ایرادم ازت میگیرم گلم خیلی درون گرایی یعنی اگه از چیزی ناراحت بشی به روی خودت نمیاری که طرف مقابل ناراحت شه اینو از رفتارت فهمیدم که احساس میکنم شاید به نفع اطرافیان رفتار کنی ولی به خودت لطمه میخوره عزیزم که سعی می کنیم با صحبت حلش کنیم پسر مهربونم،خیلی دوست داریم
راستی شبهای محرم هیات ببامحمود میرفتیم که خیلی استقبال می کردی عزیزم.امیدوارم همیشگی باشه رفتننت .انشالله
هزسال بابا محمود روز توادش دوست داره مشهد پیش امام رضا باشیم که خدارو شکر مهر امشالم طلبیدن