omid o arezoo

یه مشت خاطرات

1393/8/17 2:48
نویسنده : arezoo
464 بازدید
اشتراک گذاری

امیدم ببخش که مامان بیشتر عکس میگذاره تامطلب چون داریم سرباز امام زمانمون که شماباشیدو به نحو احسند تربیت می کنیم اگه خداکمکمون کنهفرشته

وقت زیادی واسه درج مطلب ندارم فقط در این حد بگم انقدر اقایی و وجودت فطری ماهه که بابا محمود  از مامان تشکر میکنه واسه تربیت و خدارو شکر می کنیم که شما خیلی شیطونی چون سالمی بهترینم و خدارو شکر که مزاحمتی واسه کسی ایجاد نمی کنی.زیبا

قدرک درکتم خیلی بالاست نمونش اینه که مامان جون وقتی سرما خورده بودیم اومد عیادت با کلی خوراکیهای مفید که مو قع رفتن بهش گفتی سرخود از خودت که مامان جون انشالله شما و بابا جون هرچی از خدا بخواهید خدا بهتون بده،کلی لذت بردم بهترینم.بوس

مامانی اینجا ازت معذرت خواهی میکنم که بعضی وقتا که میخوری زمین ته دلم خالی میشهخطا ولی برنمیگردم و محلت نمیدم .اخه میخوام مرد بار بیای که انشالله عروس خوش قلبمم بعدا به وجودت افتخار کنه مثل الان من و بابا محمود که لذت می بریم پسرمون الکی هیچ وقت بهونه گیر و گریه نمی کنه

راستی  این همه تعریف کردم یه ایرادم ازت میگیرم گلم خیلی درون گرایی یعنی اگه از چیزی ناراحت بشی دلشکستهبه روی خودت نمیاری که طرف مقابل ناراحت شه اینو از رفتارت فهمیدم که احساس میکنم شاید به نفع اطرافیان رفتار کنی ولی به خودت لطمه میخوره عزیزم که سعی می کنیم با صحبت حلش کنیم پسر مهربونم،خیلی دوست داریم

راستی شبهای محرم هیات ببامحمود میرفتیم که خیلی استقبال می کردی عزیزم.امیدوارم همیشگی باشه رفتننت  .انشاللهفرشته

بای بای

هزسال بابا محمود روز توادش دوست داره مشهد پیش امام رضا باشیم که خدارو شکر مهر امشالم طلبیدن

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به omid o arezoo می باشد